صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است
کسی نیست
بیا زندگی را بدزدیم آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم
بیا زودتر چیزها را ببینیم
ببین عقرباک های فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردی بدل می کنند
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را
مرا گرم کن
و یک بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد
و باران تندی گرفت
و سردم شد آن وقت در پشت یک سنگ
اجاق شقایق مرا گرم کرد
در این کوچه هایی که تاریک هستند
من از حاصل ضرب تردید و کبریت می ترسم
من از سطح سیمانی قرن می ترسم
بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است
مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد
مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات
اگر کاشف معدن صبح آمد صدا کن مرا
و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشت های تو بیدار خواهم شد
و آن وقت
حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم و افتاد
حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم و تر شد
بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند
در آن گیر و داری که چرخ زره پوش از روی رویای کودک گذر داشت
قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست
بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد
چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد
چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید
و آن وقت من مثل ایمانی از تابش استوا گرم
ترا در سر آغاز یک باغ خواهم نشانید
سلام
درست زدم.چک کردم
سَلآم . .
خوبه ... خوب نوشتی ... :)
خوشمآن آمد
سلام عزیزم
وبتون قشنگه
عکسایه قشنگی هم کناره صفحتون گذاشتین
خوشحال میشم به منم سر بزنید
ممنون
نِمیشه فراموش کرد ... هیچوقت
دعات میکنم ... باور کن میکنم
تو هم برا من
آنکه می گوید دوستت دارم
دل اندوهگین شبی است که مهتابش را می جوید!
(شاملو)
سلام دوستان من تو وبم تولد گرفتم خوشحال میشم کهشما هم بیایین ممنون میشم که به دوستای دیگه خبر بدین و نظر یادتون نره
عسل جون از این مطلبت خوشم اومد.راستی اگه دوست داری بیا وبم با هم بحرفیم.
تومی دانی که انسان بودن وزیستن چه دشواراست
پس چه رنجی می کشدان کس که انسان است وازاحساس سرشاراست
عسلی اپم
بدو بیا
مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی برزبان نیاورد.. او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
بود، جلوی ماشین نشست و به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:
«« دوستت دارم بابایی»»
وب جالبی داری به منم یه سر بزن موفق باشی
..........@@@
............@@@@@@@@@
...............@@@@@@@@@
....................................@@
....................@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
......................@@
..................................................
@@@...............................@@@
@@@................................@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@
...@@@@@@@@@@@@@@
..................@@...@@
..................@@...@@
......................@@
......................@@
............................
...............@@@@
.............@@.......@
................@@@@@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
..............................@
پست اول وبلاگمو بخون حتما حتما نظر بده(فری استایل).نظر دادنت مهمه.ممنونم.راستی تعریف الکی نکن خواهشا. انتقاد کنی بیشتر خوشحال میشم.اگه میشه نظرتو توی وب خودم بگو
مینویسم از احساسم...
دیگه مجبور نیستی هر جا که میری
ازم اجازه ی رفتن بگیری
میشه با هر کی که میخوای بجوشی
اصلا هرچی دلت میخواد بپوشی
میشه به هر کی که میخوای دل ببندی
یا با غریبه ها بگی،بخندی
وقتی دیر میکنی یا میری جایی
دیگه نیستم بهت بگم:کجایی؟
انسانها در مجموع در طول زندگی سه حرکت دارند .
در عمق ، در سطح ، در ارتفاع
بیچارگان در عمق تبهکاری فرو می روند .
واماندگان در سطح روز مره گی های زندگی سرگردانند
و فرزانگان در آسمان بی کرانه ی عرفان پر وبال می زنند.
سلام عسل جونم
اخه این چه کاریه که پستاتو قفل کردی
من که مردم از فضولی؟
سلام وبلاگتون عالی بود
خوشحال میشم ب وب منم سر بزنین
عشق مقصد نیست
عشق هدف نیست
عشق وجود خارجی نیست
عشق مرکب هدف است
عشق وسیله ای برای گذشتن از عدم
عشق راهی برای گریز
گریز از هست مجازی
عشق راهی برای گذشتن
گذشتن از عدم به وجود
گذشتن از فنا و رسیدن به ........
نیستی که هست و هستی که برای خود نیست
خوش به حال کسایی که
خیلی سری نقل مجلس میشن
همیشه و جا ازشون یاد میشه
تو خاطره همه میمونن
همیشه دلتنگ دارن
وقتی هم که میرن >>همه هزار بار میگن * یادش به خیر .....چقد دوست داشتنی و شیرین بود.....
اینا همونانن که بهشون میگن *خاص*
سلام ...خیلی قشنگ بود..به ماهم سر بزن خوشحال میشم.
عجب!!!!!
سیاهی لب هایم از سیگار نیست
سیاه پوش هزار حرف نگفته است ...
________*__000000___00000
_______*__00000000?0000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
______*______00000000000
_______*________00000
________*_________0
دل تنگی هایم را با کدام قایق
روانه ساحل دلت کنم که
بفهمی دل تنگم .......
آپم بیا[چشمک]
برادر با برادر دست میداد
برای بار آخر دست میداد
چه احساس قشنگی ظهر آن روز
به عباس دلاور دست میداد
آپم بیا[لبخند][لبخند]
تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گلوار به پایمشکستی
قلم زد نگاهت به نقشآفرینی
که صورتگری را نبود اینچنینی
پریزادعشق رو مهآسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی
تو دونسته بودی چهخوشباورم من
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی تو گفتی یهبیتاب
تا گفتم دلت کو تو گفتی که دریاب
قسم خوردی بر ماه کهعاشقترینی
تو یک جمع عاشق تو صادقترینی
همون لحظه ابری رخ ماه روآشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
گذشت روزگاری از اون لحظهناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هرشام مهتاب به یادت شکستم
تو از این شکستن خبر داری یا نه
هنوز شور عشق رو بهسر داری یا نه
تو دونسته بودی چه خوشباورم من
شکفتی و گفتی از عشق پرپرممن
تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بیتاب
تا گفتم دلت کو تو گفتی کهدریاب
قسم خوردی بر ماه که عاشقترینی
تو یک جمع عاشق تو صادقترینی
همونلحظه ابری رخ ماه رو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
هنوز هم توشبهات اگه ماه رو داری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری
هنوز هم توشبهات اگه ماه رو داری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری
من اون ماه رودادم به تو یادگاری
من اون ماه رو دادم به تویادگاری
سلام
وبت خیلی قشنگ و زیبا بود خوشحال میشم به وب منم سر بزنی و منو لینک کنی اگه کردی بم خبر بده .
مرسی
هیچکس نـفهمیـــــב که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرב بـوב ..!
میــــבانی چــــــــــــرا ؟؟؟
مـــــرבانـــگی میــخواهـــــב
مــــــــانـבن ، پــای عشــــــقی که مـُـــבام تـو را پـــس میــــزَنــב....
عشق چرته دروغه.اولش شور داری ولی بعدش عادی میشه
حاضرید واسه تبادل لینک اینو بگماوب خوبی دارید